رفتن به آرایشگاه
دیگه موهای گل پسرم خیلی بلند شده بود ، با اینکه بهش میومد اما خب مجبور شدیم بریم کوتاهشون کنیم ایندفعه به کمک آدرسی که مامان رادین جون دادن، رفتیم سالن رنگین کمان که مخصوص کودکان بود اینقدر اسباب بازی و وسایل سرگرم کننده اونجا بود که برخلاف دفعه های قبل ، خدا را شکر پسرم یه ذره هم گریه نکرد آقای آرایشگر خیلی خوشش اومد که امیرعلی اصلا گریه نکرد من که وقتی با این لباسها می دیدمش و ارامشش را ، چند بار می خواستم برم بخورمش دلم داشت واسش غش می کرد وقتی کار تموم شد حسابی تو بغلم فشارش دادم و به عنوان جایزه براش یک کتاب دیگه خریدیم موقع قدم زدن تو خیابون یکی از شیرین ترین لحظات بود اون لحظه ای که همیشه آرزو داشتم من...
نویسنده :
مامانی
14:21